نگاهى به شیوه علمى و جایگاه شاگردان امام باقر (علیهالسلام)
تاریخ اسلام تاریخى پر فراز و نشیب است. از جمله مهمترین عوامل آن، تنگناها و چالشهایى است که پیوسته حکمرانان جور، جامعه را با آن روبرو مىکردند. این معضلات که عموما در حوزه دین و فرهنگ بودند، سبب مىشد تا پیشوایان اسلام با سلاحى متناسب با اوضاع حاکم، از سنگر دین محافظت نمایند. به همین دلیل آن بزرگواران با در نظر داشتن شرایط و احاطه کامل به آن، رسالت سنگین راهبرى جامعه مسلمانان را در بحرانىترین شرایط به انجام مىرساندند. در این بین راهبرد امام باقر (علیهالسلام)، تربیت شاگردان و نیروهاى مستعد و متعهد در گستره دین بود. این مقاله نگاهى اجمالى به این موضوع دارد.
نگاهى گذرا به چالشهاى علمى فرهنگى دوران امام
امام باقر (علیهالسلام) در دورهاى امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نا بسامانى به سر مىبرد و عرصه فرهنگى جامعه گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود. فروکش کردن تنشهاى سیاسى پس از واقعه عاشوراى سال 61 هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبدالله به زبیر» سبب یکپارچگى حاکمیت بنى امیه شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه سیاسى دور شده بودند و حرکت گستردهاى در زمینههاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره مسائل گوناگون آغاز شده بود.
این رویکرد گسترده به مسائل فقهى و بحث و تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتبها و سبکهاى مختلف علمى پس از مدتها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر (علیهالسلام)، گام مهم و بسزایى در جهت تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.
از سوى دیگر، خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجثه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فکرى شیعه را با خطر روبهرو کرده بود که به راستى مرجعیت علمى شایستهاى چون امام باقر (علیهالسلام)، تفکرات خطرناک این فرقهها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت که آراء و نظریههاى آنها و نیز موضعگیرى امام در برابر هر یک، به گونهاى گستردهتر بررسى خواهد شد.
اندیشوران محضر امام
امام باقر (علیهالسلام) آفتاب عالم تاب دانش بود. در بیان برترى و بزرگى جایگاه علمى امام، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثى شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق (علیهالسلام) است و این خود بزرگترین گواه در برجستگى شخصیت علمى ایشان به شمار مىرود.
بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامى درباره جایگاه علمى امام، جملههاى بسیار زیبایى بر زبان رانده و یا نگاشتهاند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاه دارى مىکند. دانشمندان بسیارى چون «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» و... درباره برجستگى علمى او سخن راندهاند. دامنه گسترده روایات امام در زمینههاى گوناگون علمى، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وى را درج و نقل نمایند که از جمله آنها «ابو حنیفه» را مىتوان نام برد.
حلقه درس امام
آوازه شهرت علمى امام باقر (علیهالسلام) تا دوردستهاى سرزمینهاى اسلام رسیده بود. همچنان که راوى مىگوید: «دیدم در حلقه درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمى خود را مطرح مىکنند».
«محمد بن مُنکدر» از دانشمندان اهل سنت مىگوید: «باور نداشتم که على بن الحسین (علیهالسلام) فرزندى به یادگار گذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد؛ تا این که پسرش محمد بن على (علیهالسلام) را دیدم. آن سان که من مىخواستم او را اندرز دهم، ولى او مرا اندرز داد».
«عبدالله بن عطاء» نیز در مورد گستردگى دانش امام مىگوید:
«هرگز دانشمندان را بىمقدار جز در محضر محمد بن على (علیهالسلام) ندیدم و من خود «حَکَم بن عُتَیبة» را با آن جایگاه بلندى که در دانش نزد مردم داشت در برابر آن جناب به سان کودکى یافتم که پیش روى استاد زانو زده باشد».
تأسیس دانشگاه بزرگ جعفرى
امام باقر (علیهالسلام) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدى که بر عرصه فرهنگ اسلامى سایه افکنده بود، با تلاشى جدّى و گسترده نهضتى بزرگ را در زمینه علم و پیشرفتهاى آن طراحى کرد. تا جایى که این جنبش دامنهدار به بنیان گذارى و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامى انجامید که پویایى و عظمت آن در دوران امام صادق (علیهالسلام)، به اوج خود رسید.
امام با برقرارى حوزه درس، با کج اندیشىها، زدودن چالشهاى علمى، تحکیم مبانى معارف و اصول ناب اسلامى با تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن مبارزه کرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه قرآن بررسى کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمى کمر بست؛ به گونهاى که دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هرگاه مىخواست سخنى در باب علم به میان آورد - با آن توشهاى که از دانش داشت - مىگفت: «جانشین خدا و میراثدار دانش پیامبران محمد بن على (علیهالسلام) برایم اینگونه گفت» و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جایگاه امام، از خود نظرى به میان نمىآورد.
«ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مىپندارد که وقتى از او در مورد مسئلهاى مىپرسند، پاسخ را از زبان امام مىگوید و مىافزاید: «او دانشمندى است که هرگز کسى را به سان او در علم ندیدهام».
«ابو زُرعة» نیز در این باره اقرار مىکند: «او بزرگ ترینِ دانشمندان است».
بزرگترین آموزگار زمانه
در آن روزگار، بسیارى از شیعیان به مراتب عالى تشیع دست نیافته بودند و دستهاى از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه زیادى به فراگیرى و بهرهمندى از دانش امام نیز نشان مىدادند. آن گونه که از کتابهاى رجالى فهمیده مىشود، نام بسیارى از اشخاصى که رابطه تنگاتنگى با امام داشتهاند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع مىتوانست تا اندازهاى اندیشه شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزههاى دیگرى با آن قسمت از معارفى که آنان از امام مىآموختند وجود داشت. امام باقر (علیهالسلام) نیز مانند دیگر امامان شیعه، براى تحکیم پایههاى اندیشه شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبى براى همگان معرفى کرد. او مىفرمود: «فرزندان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) درهاى دانش خداوندى و راه رسیدن به خشنودى او هستند. آنان دعوت کنندگان مردم به سوى بهشت و راهنمایان به سوى آنند.»
امام با تکیه بر قرآن، رهبرى شیعه و تقویت مبانى پیروى از آن را معرفى مىکرد و مىکوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امرى الهى و مبتنى بر قرآن تبیین کند. او با بیان این که امام، داراى صفاتى ذاتى - مانند عصمت و علم - است، در نظر داشت رویکرد جدّىترى به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههاى ایشان درباره این موضوع، تأثیر ویژهاى بر مردم گذاشت و بسیارى از تهدیدها و خطرها را از تفکر شیعى دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونى که در آن زمان درباره مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونى گذارد.
در احادیث شیعى نیز توجه گستردهاى به این موضوع در سخنان امام باقر (علیهالسلام) شده است.
پرورش فرهیختگان و نیروهاى ارزشى
امام باقر (علیهالسلام) دانشمندان برجستهاى را در رشتههاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخههاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنهاى در دانش به شمار مىرفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شکافى را که در گذر سالهاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر (علیهالسلام)، خفقان سیاسى به اندازهاى بود که در برخى از ادوار انتقال آموزههاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزشهاى دینى به چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت مىگرفت.
در این میان، عصر امام باقر (علیهالسلام) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاکم، تااندازهاى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى را داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفتهاى را که در جامعه اسلامى وجود داشت تربیت کند؛ با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچ گونه محدودیتى در این زمینه نداشته؛ بلکه با رعایت تقیه و پنهان کارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى کرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست افراد زیادى بالغ بر 462 نفر را با آموزشها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آن ها در دست است. برجستهترین آنان عبارت بودند از:
1. زرارة بن اعین
او از بزرگترین راویان احادیث اهلبیت (علیهمالسلام) و از ثقات آنهاست که بسیار مورد اطمینان اهلبیت (علیهمالسلام) بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر (علیهالسلام) محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترینها به شمار مىآمد.
حتى نقل است که امام صادق (علیهالسلام) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نامهاى بهشتیان است». نیز مىفرمود: «خداى رحمت کند زرارة بن اعین را که اگر او و تلاشهاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مىرفت.» و نیز: «گروهى هستند که ایمان را به زینهار گرفته و بر گردن مىافکنند (از آن پاسدارى مىکنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران ایمان نامند. بدانید که زرارة بن اعین از آن گروه است.» و احادیث بسیار دیگرى که در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.
2. محمد بن مسلم ثقفى
او از بزرگان و راویان احادیث ائمه (علیهمالسلام) بود و احادیث بسیارى از امام باقر (علیهالسلام) روایت کرده است که در کتابهاى معتبر حدیثى یافت مىشود. در مورد او نیز ستایشهاى گوناگونى از امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) وجود دارد.
«عبداللّه بن ابى یعفور» مىگوید:
«نزد امام صادق (علیهالسلام) رفتم و گفتم: ما نمىتوانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دسترسى به شما براى پاسخ به پرسشهایى که داریم برایمان وجود ندارد و گاه برخى از من پرسشهایى مىکنند که پاسخ همه آنها را نمىدانم تکلیف ما چیست؟ امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمىروید؟ همانا او احادیث بسیارى از پدرم شنیده و نزد او فردى قابل اطمینان و احترام بوده است».
امام باقر (علیهالسلام) دربارهاش مىفرمود: «در شیعیان ما کسى فقیهتر از محمد بن مسلم نیست».
او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانى امام باقر (علیهالسلام) حاضر مىشد و پاسخ پرسشهاى خویش را مىشنید و درس مىآموخت. وى در مدت عمر خویش، سى هزار حدیث از امام باقر (علیهالسلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (علیهالسلام)شنید و آنها را روایت کرد که قسمتى از آن ها به دست ما رسیده است. هم چنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستش گران راستین زمان خود به شمار مىآمد. او به سال 150 هجرى قمرى در کوفه بدرود حیات گفت.
3. لیث بن البَختَرى مرادى (ابوبصیر)
او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر و امام صادق (علیهمالسلام) بود و سخنان بسیارى را از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابى نگاشت که بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند. «شعیب عقرقونى» مىگوید:
«از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم: اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئلهاى پیدا کردیم از چه کسى سؤال کنیم؟ امام پاسخ فرمود: از ابابصیر».
4. بُرید بن معاویه عجلى
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهى ماهر بود و نزد امام باقر (علیهالسلام) جایگاهى ویژه داشت و نیز داراى کتابى بود که برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کردهاند.
«ابو عُبیدة حِذاء» مىگوید: «از امام صادق شنیدم که فرمود: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانى هستند که خداى بزرگ در مورد آنان مىفرماید: «وَ السّابِقُونَ السابِقونَ اُولئکَ المُقَرَّبُونَ» (سوره واقعه (56) آیات 10 و 11).
امام صادق (علیهالسلام) در روایتى دیگر مىفرماید: «هیچ کس به اندازه زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر اینها نبودند کسى تعالیم دین و مکتب پیامبر (صلى الله علیه و آله) را گسترش نمىداد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسدارى از حلال و حرام او کمر بستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».
او در دوران امامت امام صادق (علیهالسلام) زندگى را فرو گذاشت و در خاک آرمید. در این میان، بزرگان دیگرى چون «جابر بن یزید جعفى»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیارى دیگر از بزرگان و فرهیختگان این عصر را نیز مىتوان نام برد.
پىریزى تدوین حدیث
در پى انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگیزى دامنگیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهلبیت (علیهمالسلام) بود که آثار زیانبار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند. نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) و سخنان تابناک اهلبیت (علیهمالسلام) جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن سیل عظیمى از تحریفات در زمینه احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) و جعل آنها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد. او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار مىرفت و از اصحاب على (علیهالسلام) شمرده مىشد، به بازگرداندن فدک به اهلبیت (علیهمالسلام) و تدوین حدیث کمر بست.
امام باقر (علیهالسلام) از این فرصت استثنایى کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان دهها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر (علیهالسلام) نماینده مکتب اهلبیت (علیهمالسلام) و نخستین سر و سامان دهنده احادیث تابناک معصومان (علیهمالسلام)بود.
از این رو، بسیارى از محدثان وقت با دیدنتلاشهاى بىدریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاه دارى سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهلبیت (علیهمالسلام)، از امام باقر و امام صادق (علیهمالسلام) است.
تربیت دینى شاگردان
آموزگار راستین، پرورش را پیشتر بر آموزش مىانگارد و در سایه پرورش، دانش پژوه را مورد آموزش قرار مىدهد؛ چرا که آموزش بدون پرورش تیغى است در دست زنگى مست. تاریخ خود بهترین گواه است که چه فجایعى پیامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر (علیهالسلام) توجه فراوانى به این مسئله مبذول مىداشت و بر آن بود تا شاگردان راستین خود را در بالاترین درجه از ایمان بپرورد.
از جمله مهمترین عوامل انحراف در خواص و دانشوران دینى، دنیاگرایى آنان بوده است که امثال شریح قاضىها، ابو موسى اشعرىها و ابو هریرهها نمونههاى بارزى از آن بودند. بر این مبنا نوشتهاند روزى امام باقر (علیهالسلام) بر کرسى درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام مىآمدند و درباره مسائل گوناگون پرسشهاى خود را مطرح مىکردند. فردى نزد امام آمد و مسئلهاى پرسید. امام پاسخ پرسش او را داد، ولى قانع نشد. اندکى فکر کرد و به امام گفت: اما دانشمندان دینى به گونههاى دیگرى پاسخ این پرسش را ارائه دادهاند. امام بر آشفت و به او فرمود: واى بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دین دیدهاى؟ دانشمند دین کسى است از نسبت به دنیا بى رغبت، شیفته آخرت و عمل کننده به سنت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) باشد. آیا آن دانشمندانى که تو از آنان سخن مىگویى این گونهاند؟
شاخص مهم دیگرى که در تعهد و عاقبت به خیرى یک دانشور اسلامى کلیدى است ولایت پذیرى مىباشد و به همان میزان که فرد از این ویژگى برخوردار باشد بهرهرسانى او به اسلام و جامعه مسلمانان بیشتر خواهد بود. هم چنان که نوشتهاند روزى براى محمد بن مسلم - که شرح کوتاهى از تعهد و تدین و جایگاه او نزد امام گذشت - پرسشى بزرگ پیشامد کرد که فقط یک نفر مىتوانست به آن پاسخ دهد. در راه رسیدن به خانه امام باقر (علیهالسلام)، پرسش را در ذهن خود تکرار مىکرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: کسى که بسیار عبادت مىکند و در عبادت خود نیز فروتن است، ولى ولایت شما را نمىپذیرد، دعایش مستجاب مىشود؟ آیا این همه راز و نیاز سودى به حال او دارد؟
مانند همیشه چهره مهربان و سخن مشکل گشاى امام او را در رسیدن به پاسخى درست رهنمون شد. امام باقر (علیهالسلام) به او فرمود: اى محمد بن مسلم! مثل ما خاندان پیامبر مثل آن خانوادهاى است که در قوم بنى اسرائیل به سر مىبردند و هرگاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند مىپرداختند و پس از آن دعا مىکردند، دعایشان مستجاب و خواستهشان برآورده مىشد، ولى یک بار، یکى از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز دعایش مستجاب نشد. او نزد حضرت عیسى (علیهالسلام) رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند. عیسى (علیهالسلام) وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز براى فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسى (علیهالسلام) فرمود: این بنده من، از درى که باید از آن در به سوى من مىآمد و راز و نیاز مىکرد، نیامده است. او مرا مىخواند، ولى در دلش نسبت به پیامبرى تو شک وجود داشت. از این رو اگر آن قدر با من به راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدرى خم کند که بشکند و اگر آن قدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند.
پس از آن عیسى (علیهالسلام) از مرد پرسید: آیا تو خداى خود را مىخوانى اما در مورد پیامبرش در دل خود شک مىپرورى؟ مرد سر به زیر انداخت و با شرمسارى پاسخ داد: اى روح خدا! به خدایت سوگند همین گونه است که مىگویى و من درباره پیامبرى تو شک دارم. حال از تو مىخواهم تا دعا کنى تا پروردگار این شک را از دل من بزداید. عیسى (علیهالسلام) مهربانتر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعاى عیسى (علیهالسلام) مرد توبه کرد. پروردگار هم توبه او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانوادهاش، مستجاب الدعوة شد. از آن پس هرگاه که چهل روز به نیایش مىپرداخت، سبد نیازش پر از گلبوتههاى اجابت مىشد.
محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعاى کسى مستجاب نخواهد شد.
________________________________
1. مناقب آل ابى طالب، ابوجعفر محمد بن على، ابن شهر آشوب مازندرانى، بىجا، انتشارات ذوى القربى، چاپ اول، 1421 ق، ج 4، ص 211.
2. بحار الانوار، ج 42، ص 357.
3. اعیان الشیعة، ج 1، ص 652؛ الارشاد، ج 2، ص 232.
4. الارشاد، ج 2، ص 230؛ کشف الغمة، ج 2، ص 329.
5. الارشاد، محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت، بىتا، ج 2، ص 230.
6. همان، ص 231.
7. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 221؛ اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بىتا، ج 1، ص 651.
8. وسائل الشیعة، محمد بن حسن، حرّ عاملى، قم مؤسسه آل البیت، 1409 ق، وسایل الشیعه، ج 18، ص 9.
9. ن. ک: اصول کافى، محمد بن یعقوب الکلینى، قم، انتشارات اسوه، ج 2، کتاب الحجة.
10. رجال الطوسى، محمد بن یعقوب الکلینى، نجف، مطبعة الحیدریة، 1381 ق، چاپ اول، صص 102 - 142.
11. رجال، ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام)، 1404 ق، ج 2، ص 345.
12. همان، ص 348.
13. همان، ص 378.
14. المفید من معجم رجال الحدیث، محمد جوهرى، قم، مکتبة المحلاتى، 1417 ق، ص 578.
15. اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 383.
16. همان، ص 391.
17. همان.
18. همان، ص 386، اعیان الشیعه، ج 1، ص 650.
19. الاختصاص، محمد بن النعمان العکبرى البغدادى (شیخ مفید)، قم، منشورات جماعة المدرسین فى الحوزة العلمیه، ص 51.
20. رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى کوفى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1407 ق، ص 324.
21. رجال النجاشى، ص 321.
22. اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 400.
23. رجال النجاشى، 112.
24. اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 348.
25. همان؛ الاختصاص، ص 66.
26. رجال النجاشى، ص 112.
27. رجال الطوسى، صص 102 - 104.
28. قاموس الرجال، ج 11، ص 232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحى بن احمد بن محمد العکرى الحنبلى، تذکرات الذهب فى اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، 1408 ق، چاپ اول، ج 2، ص 90.
29. الأصول من الکافى، ج 1، ص 70، ح 8.
30. اصول کافى، ج 2، ص 400، حدیث 9.