نگاهى به شیوه علمى و جایگاه شاگردان امام باقر (علیه‏السلام)

 

تاریخ اسلام تاریخى پر فراز و نشیب است. از جمله مهم‏ترین عوامل آن، تنگناها و چالش‏هایى است که پیوسته حکمرانان جور، جامعه را با آن روبرو مى‏کردند. این معضلات که عموما در حوزه دین و فرهنگ بودند، سبب مى‏شد تا پیشوایان اسلام با سلاحى متناسب با اوضاع حاکم، از سنگر دین محافظت نمایند. به همین دلیل آن بزرگواران با در نظر داشتن شرایط و احاطه کامل به آن، رسالت سنگین راهبرى جامعه مسلمانان را در بحرانى‏ترین شرایط به انجام مى‏رساندند. در این بین راهبرد امام باقر (علیه‏السلام)، تربیت شاگردان و نیروهاى مستعد و متعهد در گستره دین بود. این مقاله نگاهى اجمالى به این موضوع دارد.

نگاهى گذرا به چالش‏هاى علمى فرهنگى دوران امام
امام باقر (علیه‏السلام) در دوره‏اى امامت خویش را آغاز کرد که جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نا بسامانى به سر مى‏برد و عرصه فرهنگى جامعه گرفتار چالش‏هاى عمیق عقیدتى و درگیرى‏هاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود. فروکش کردن تنش‏هاى سیاسى پس از واقعه عاشوراى سال 61 هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبدالله به زبیر» سبب یکپارچگى حاکمیت بنى امیه شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه سیاسى دور شده بودند و حرکت گسترده‏اى در زمینه‏هاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره مسائل گوناگون آغاز شده بود.
این رویکرد گسترده به مسائل فقهى و بحث و تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتب‏ها و سبک‏هاى مختلف علمى پس از مدت‏ها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر (علیه‏السلام)، گام مهم و بسزایى در جهت تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.
از سوى دیگر، خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجثه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فکرى شیعه را با خطر روبه‏رو کرده بود که به راستى مرجعیت علمى شایسته‏اى چون امام باقر (علیه‏السلام)، تفکرات خطرناک این فرقه‏ها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت که آراء و نظریه‏هاى آن‏ها و نیز موضع‏گیرى امام در برابر هر یک، به گونه‏اى گسترده‏تر بررسى خواهد شد.

 
اندیشوران محضر امام
امام باقر (علیه‏السلام) آفتاب عالم تاب دانش بود. در بیان برترى و بزرگى جایگاه علمى امام، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثى شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق (علیه‏السلام) است و این خود بزرگ‏ترین گواه در برجستگى شخصیت علمى ایشان به شمار مى‏رود.
بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامى درباره جایگاه علمى امام، جمله‏هاى بسیار زیبایى بر زبان رانده و یا نگاشته‏اند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاه دارى مى‏کند. دانشمندان بسیارى چون «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» و... درباره برجستگى علمى او سخن رانده‏اند. دامنه گسترده روایات امام در زمینه‏هاى گوناگون علمى، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وى را درج و نقل نمایند که از جمله آن‏ها «ابو حنیفه» را مى‏توان نام برد.

 
حلقه درس امام
آوازه شهرت علمى امام باقر (علیه‏السلام) تا دوردست‏هاى سرزمین‏هاى اسلام رسیده بود. همچنان که راوى مى‏گوید: «دیدم در حلقه درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمى خود را مطرح مى‏کنند».
«محمد بن مُنکدر» از دانشمندان اهل سنت مى‏گوید: «باور نداشتم که على بن الحسین (علیه‏السلام) فرزندى به یادگار گذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد؛ تا این که پسرش محمد بن على (علیه‏السلام) را دیدم. آن سان که من مى‏خواستم او را اندرز دهم، ولى او مرا اندرز داد».
«عبدالله بن عطاء» نیز در مورد گستردگى دانش امام مى‏گوید:
«هرگز دانشمندان را بى‏مقدار جز در محضر محمد بن على (علیه‏السلام) ندیدم و من خود «حَکَم بن عُتَیبة» را با آن جایگاه بلندى که در دانش نزد مردم داشت در برابر آن جناب به سان کودکى یافتم که پیش روى استاد زانو زده باشد».


تأسیس دانشگاه بزرگ جعفرى
امام باقر (علیه‏السلام) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدى که بر عرصه فرهنگ اسلامى سایه افکنده بود، با تلاشى جدّى و گسترده نهضتى بزرگ را در زمینه علم و پیشرفت‏هاى آن طراحى کرد. تا جایى که این جنبش دامنه‏دار به بنیان گذارى و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامى انجامید که پویایى و عظمت آن در دوران امام صادق (علیه‏السلام)، به اوج خود رسید.
امام با برقرارى حوزه درس، با کج اندیشى‏ها، زدودن چالش‏هاى علمى، تحکیم مبانى معارف و اصول ناب اسلامى با تکیه بر آیات رهنمون‏گر قرآن مبارزه کرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه قرآن بررسى کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمى کمر بست؛ به گونه‏اى که دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هرگاه مى‏خواست سخنى در باب علم به میان آورد - با آن توشه‏اى که از دانش داشت - مى‏گفت: «جانشین خدا و میراث‏دار دانش پیامبران محمد بن على (علیه‏السلام) برایم این‏گونه گفت» و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جایگاه امام، از خود نظرى به میان نمى‏آورد.
«ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مى‏پندارد که وقتى از او در مورد مسئله‏اى مى‏پرسند، پاسخ را از زبان امام مى‏گوید و مى‏افزاید: «او دانشمندى است که هرگز کسى را به سان او در علم ندیده‏ام».
«ابو زُرعة» نیز در این باره اقرار مى‏کند: «او بزرگ ترینِ دانشمندان است».


بزرگ‏ترین آموزگار زمانه
در آن روزگار، بسیارى از شیعیان به مراتب عالى تشیع دست نیافته بودند و دسته‏اى از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه زیادى به فراگیرى و بهره‏مندى از دانش امام نیز نشان مى‏دادند. آن گونه که از کتاب‏هاى رجالى فهمیده مى‏شود، نام بسیارى از اشخاصى که رابطه تنگاتنگى با امام داشته‏اند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع مى‏توانست تا اندازه‏اى اندیشه شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزه‏هاى دیگرى با آن قسمت از معارفى که آنان از امام مى‏آموختند وجود داشت. امام باقر (علیه‏السلام) نیز مانند دیگر امامان شیعه، براى تحکیم پایه‏هاى اندیشه شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبى براى همگان معرفى کرد. او مى‏فرمود: «فرزندان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) درهاى دانش خداوندى و راه رسیدن به خشنودى او هستند. آنان دعوت کنندگان مردم به سوى بهشت و راهنمایان به سوى آنند.»
امام با تکیه بر قرآن، رهبرى شیعه و تقویت مبانى پیروى از آن را معرفى مى‏کرد و مى‏کوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امرى الهى و مبتنى بر قرآن تبیین کند. او با بیان این که امام، داراى صفاتى ذاتى - مانند عصمت و علم - است، در نظر داشت رویکرد جدّى‏ترى به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاه‏هاى ایشان درباره این موضوع، تأثیر ویژه‏اى بر مردم گذاشت و بسیارى از تهدیدها و خطرها را از تفکر شیعى دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونى که در آن زمان درباره مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونى گذارد.
در احادیث شیعى نیز توجه گسترده‏اى به این موضوع در سخنان امام باقر (علیه‏السلام) شده است. 

 


پرورش فرهیختگان و نیروهاى ارزشى
امام باقر (علیه‏السلام) دانشمندان برجسته‏اى را در رشته‏هاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه‏هاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنه‏اى در دانش به شمار مى‏رفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شکافى را که در گذر سال‏هاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر (علیه‏السلام)، خفقان سیاسى به اندازه‏اى بود که در برخى از ادوار انتقال آموزه‏هاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزش‏هاى دینى به چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت مى‏گرفت.
در این میان، عصر امام باقر (علیه‏السلام) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاکم، تااندازه‏اى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى را داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفته‏اى را که در جامعه اسلامى وجود داشت تربیت کند؛ با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچ گونه محدودیتى در این زمینه نداشته؛ بلکه با رعایت تقیه و پنهان کارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى کرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست افراد زیادى بالغ بر 462 نفر را با آموزش‏ها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آن ها در دست است. برجسته‏ترین آنان عبارت بودند از:
1. زرارة بن اعین
او از بزرگ‏ترین راویان احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام) و از ثقات آن‏هاست که بسیار مورد اطمینان اهل‏بیت (علیهم‏السلام) بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر (علیه‏السلام) محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترین‏ها به شمار مى‏آمد.
حتى نقل است که امام صادق (علیه‏السلام) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نام‏هاى بهشتیان است». نیز مى‏فرمود: «خداى رحمت کند زرارة بن اعین را که اگر او و تلاش‏هاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مى‏رفت.» و نیز: «گروهى هستند که ایمان را به زینهار گرفته و بر گردن مى‏افکنند (از آن پاسدارى مى‏کنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران ایمان نامند. بدانید که زرارة بن اعین از آن گروه است.» و احادیث بسیار دیگرى که در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.
2. محمد بن مسلم ثقفى
او از بزرگان و راویان احادیث ائمه (علیهم‏السلام) بود و احادیث بسیارى از امام باقر (علیه‏السلام) روایت کرده است که در کتاب‏هاى معتبر حدیثى یافت مى‏شود. در مورد او نیز ستایش‏هاى گوناگونى از امام باقر (علیه‏السلام) و امام صادق (علیه‏السلام) وجود دارد.
«عبداللّه بن ابى یعفور» مى‏گوید:
«نزد امام صادق (علیه‏السلام) رفتم و گفتم: ما نمى‏توانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دسترسى به شما براى پاسخ به پرسش‏هایى که داریم برایمان وجود ندارد و گاه برخى از من پرسش‏هایى مى‏کنند که پاسخ همه آن‏ها را نمى‏دانم تکلیف ما چیست؟ امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمى‏روید؟ همانا او احادیث بسیارى از پدرم شنیده و نزد او فردى قابل اطمینان و احترام بوده است».
امام باقر (علیه‏السلام) درباره‏اش مى‏فرمود: «در شیعیان ما کسى فقیه‏تر از محمد بن مسلم نیست».
او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانى امام باقر (علیه‏السلام) حاضر مى‏شد و پاسخ پرسش‏هاى خویش را مى‏شنید و درس مى‏آموخت. وى در مدت عمر خویش، سى هزار حدیث از امام باقر (علیه‏السلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (علیه‏السلام)شنید و آن‏ها را روایت کرد که قسمتى از آن ها به دست ما رسیده است. هم چنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستش گران راستین زمان خود به شمار مى‏آمد. او به سال 150 هجرى قمرى در کوفه بدرود حیات گفت.
3. لیث بن البَختَرى مرادى (ابوبصیر)
او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر و امام صادق (علیهم‏السلام) بود و سخنان بسیارى را از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابى نگاشت که بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند. «شعیب عقرقونى» مى‏گوید:
«از امام صادق (علیه‏السلام) پرسیدم: اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئله‏اى پیدا کردیم از چه کسى سؤال کنیم؟ امام پاسخ فرمود: از ابابصیر».
4. بُرید بن معاویه عجلى
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهى ماهر بود و نزد امام باقر (علیه‏السلام) جایگاهى ویژه داشت و نیز داراى کتابى بود که برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کرده‏اند.
«ابو عُبیدة حِذاء» مى‏گوید: «از امام صادق شنیدم که فرمود: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانى هستند که خداى بزرگ در مورد آنان مى‏فرماید: «وَ السّابِقُونَ السابِقونَ اُولئکَ المُقَرَّبُونَ» (سوره واقعه (56) آیات 10 و 11).
امام صادق (علیه‏السلام) در روایتى دیگر مى‏فرماید: «هیچ کس به اندازه زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر این‏ها نبودند کسى تعالیم دین و مکتب پیامبر (صلى الله علیه و آله) را گسترش نمى‏داد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسدارى از حلال و حرام او کمر بستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».
او در دوران امامت امام صادق (علیه‏السلام) زندگى را فرو گذاشت و در خاک آرمید. در این میان، بزرگان دیگرى چون «جابر بن یزید جعفى»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیارى دیگر از بزرگان و فرهیختگان این عصر را نیز مى‏توان نام برد.


پى‏ریزى تدوین حدیث
در پى انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگیزى دامن‏گیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام) بود که آثار زیان‏بار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند. نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) و سخنان تابناک اهل‏بیت (علیهم‏السلام) جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن سیل عظیمى از تحریفات در زمینه احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) و جعل آن‏ها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد. او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار مى‏رفت و از اصحاب على (علیه‏السلام) شمرده مى‏شد، به بازگرداندن فدک به اهل‏بیت (علیهم‏السلام) و تدوین حدیث کمر بست.
امام باقر (علیه‏السلام) از این فرصت استثنایى کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان ده‏ها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر (علیه‏السلام) نماینده مکتب اهل‏بیت (علیهم‏السلام) و نخستین سر و سامان دهنده احادیث تابناک معصومان (علیهم‏السلام)بود.
از این رو، بسیارى از محدثان وقت با دیدن‏تلاش‏هاى بى‏دریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاه دارى سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام)، از امام باقر و امام صادق (علیهم‏السلام) است.


تربیت دینى شاگردان
آموزگار راستین، پرورش را پیش‏تر بر آموزش مى‏انگارد و در سایه پرورش، دانش پژوه را مورد آموزش قرار مى‏دهد؛ چرا که آموزش بدون پرورش تیغى است در دست زنگى مست. تاریخ خود بهترین گواه است که چه فجایعى پیامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر (علیه‏السلام) توجه فراوانى به این مسئله مبذول مى‏داشت و بر آن بود تا شاگردان راستین خود را در بالاترین درجه از ایمان بپرورد.
از جمله مهم‏ترین عوامل انحراف در خواص و دانشوران دینى، دنیاگرایى آنان بوده است که امثال شریح قاضى‏ها، ابو موسى اشعرى‏ها و ابو هریره‏ها نمونه‏هاى بارزى از آن بودند. بر این مبنا نوشته‏اند روزى امام باقر (علیه‏السلام) بر کرسى درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام مى‏آمدند و درباره مسائل گوناگون پرسش‏هاى خود را مطرح مى‏کردند. فردى نزد امام آمد و مسئله‏اى پرسید. امام پاسخ پرسش او را داد، ولى قانع نشد. اندکى فکر کرد و به امام گفت: اما دانشمندان دینى به گونه‏هاى دیگرى پاسخ این پرسش را ارائه داده‏اند. امام بر آشفت و به او فرمود: واى بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دین دیده‏اى؟ دانشمند دین کسى است از نسبت به دنیا بى رغبت، شیفته آخرت و عمل کننده به سنت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) باشد. آیا آن دانشمندانى که تو از آنان سخن مى‏گویى این گونه‏اند؟
شاخص مهم دیگرى که در تعهد و عاقبت به خیرى یک دانشور اسلامى کلیدى است ولایت پذیرى مى‏باشد و به همان میزان که فرد از این ویژگى برخوردار باشد بهره‏رسانى او به اسلام و جامعه مسلمانان بیشتر خواهد بود. هم چنان که نوشته‏اند روزى براى محمد بن مسلم - که شرح کوتاهى از تعهد و تدین و جایگاه او نزد امام گذشت - پرسشى بزرگ پیشامد کرد که فقط یک نفر مى‏توانست به آن پاسخ دهد. در راه رسیدن به خانه امام باقر (علیه‏السلام)، پرسش را در ذهن خود تکرار مى‏کرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: کسى که بسیار عبادت مى‏کند و در عبادت خود نیز فروتن است، ولى ولایت شما را نمى‏پذیرد، دعایش مستجاب مى‏شود؟ آیا این همه راز و نیاز سودى به حال او دارد؟
مانند همیشه چهره مهربان و سخن مشکل گشاى امام او را در رسیدن به پاسخى درست رهنمون شد. امام باقر (علیه‏السلام) به او فرمود: اى محمد بن مسلم! مثل ما خاندان پیامبر مثل آن خانواده‏اى است که در قوم بنى اسرائیل به سر مى‏بردند و هرگاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند مى‏پرداختند و پس از آن دعا مى‏کردند، دعایشان مستجاب و خواسته‏شان برآورده مى‏شد، ولى یک بار، یکى از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز دعایش مستجاب نشد. او نزد حضرت عیسى (علیه‏السلام) رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند. عیسى (علیه‏السلام) وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز براى فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسى (علیه‏السلام) فرمود: این بنده من، از درى که باید از آن در به سوى من مى‏آمد و راز و نیاز مى‏کرد، نیامده است. او مرا مى‏خواند، ولى در دلش نسبت به پیامبرى تو شک وجود داشت. از این رو اگر آن قدر با من به راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدرى خم کند که بشکند و اگر آن قدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند.
پس از آن عیسى (علیه‏السلام) از مرد پرسید: آیا تو خداى خود را مى‏خوانى اما در مورد پیامبرش در دل خود شک مى‏پرورى؟ مرد سر به زیر انداخت و با شرمسارى پاسخ داد: اى روح خدا! به خدایت سوگند همین گونه است که مى‏گویى و من درباره پیامبرى تو شک دارم. حال از تو مى‏خواهم تا دعا کنى تا پروردگار این شک را از دل من بزداید. عیسى (علیه‏السلام) مهربان‏تر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعاى عیسى (علیه‏السلام) مرد توبه کرد. پروردگار هم توبه او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانواده‏اش، مستجاب الدعوة شد. از آن پس هرگاه که چهل روز به نیایش مى‏پرداخت، سبد نیازش پر از گلبوته‏هاى اجابت مى‏شد.
محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعاى کسى مستجاب نخواهد شد.


________________________________
1. مناقب آل ابى طالب، ابوجعفر محمد بن على، ابن شهر آشوب مازندرانى، بى‏جا، انتشارات ذوى القربى، چاپ اول، 1421 ق، ج 4، ص 211.
2. بحار الانوار، ج 42، ص 357.
3. اعیان الشیعة، ج 1، ص 652؛ الارشاد، ج 2، ص 232.
4. الارشاد، ج 2، ص 230؛ کشف الغمة، ج 2، ص 329.
5. الارشاد، محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت، بى‏تا، ج 2، ص 230.
6. همان، ص 231.
7. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 221؛ اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بى‏تا، ج 1، ص 651.
8. وسائل الشیعة، محمد بن حسن، حرّ عاملى، قم مؤسسه آل البیت، 1409 ق، وسایل الشیعه، ج 18، ص 9.
9. ن. ک: اصول کافى، محمد بن یعقوب الکلینى، قم، انتشارات اسوه، ج 2، کتاب الحجة.
10. رجال الطوسى، محمد بن یعقوب الکلینى، نجف، مطبعة الحیدریة، 1381 ق، چاپ اول، صص 102 - 142.
11. رجال، ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم‏السلام)، 1404 ق، ج 2، ص 345.
12. همان، ص 348.
13. همان، ص 378.
14. المفید من معجم رجال الحدیث، محمد جوهرى، قم، مکتبة المحلاتى، 1417 ق، ص 578.
15. اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 383.
16. همان، ص 391.
17. همان.
18. همان، ص 386، اعیان الشیعه، ج 1، ص 650.
19. الاختصاص، محمد بن النعمان العکبرى البغدادى (شیخ مفید)، قم، منشورات جماعة المدرسین فى الحوزة العلمیه، ص 51.
20. رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى کوفى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1407 ق، ص 324.
21. رجال النجاشى، ص 321.
22. اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 400.
23. رجال النجاشى، 112.
24. اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 348.
25. همان؛ الاختصاص، ص 66.
26. رجال النجاشى، ص 112.
27. رجال الطوسى، صص 102 - 104.
28. قاموس الرجال، ج 11، ص 232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحى بن احمد بن محمد العکرى الحنبلى، تذکرات الذهب فى اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، 1408 ق، چاپ اول، ج 2، ص 90.
29. الأصول من الکافى، ج 1، ص 70، ح 8.
30. اصول کافى، ج 2، ص 400، حدیث 9.